English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2540 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
victualling bill U پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
storage U مواد مختلف که قادر به ذخیره داده هستند
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
pseudo random U قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
short lot U کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
blood chit U تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
caveator U کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
theory of effective demand determination U نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
dead stock U کالای بدون خریدان
paged address U که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
prohibitive price U بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
consumption history U شرح حال مصرف کالائی خاص
wage good U کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
caveat emptor U یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
whole prices U قیمتهای عمده
market prices U قیمتهای بازار
relative prices U قیمتهای نسبی
official prices U قیمتهای رسمی
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
distorted prices U قیمتهای تحریف شده
guaranteed prices U قیمتهای تضمین شده
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
index of retail prices U شاخص قیمتهای خرده فروشی
price support system U نظام قیمتهای حمایت شده
index of wholesale prices U شاخص قیمتهای عمده فروشی
point of sale U محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
escalation U مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
omnipotent U قادر مطلق
free swimming U قادر به شنا
almightly U قادر مطلق
all-powerful U قادر مطلق
numerate U قادر شمردن
omnipotent U قادر متعال
motile U قادر بجنبش
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
able to justify bail U قادر به تقبل ضمانت
solvent U قادر به پرداخت قروض
solvent U قادر به پرداخت دیون
solvents U قادر به پرداخت قروض
solvents U قادر به پرداخت دیون
literacy U قادر به خواندن بودن
enabling U قادر ساختن توانا
enables U قادر ساختن توانا
enabled U قادر ساختن توانا
enable U قادر ساختن توانا
solvable U قادر بتادیه وام
at the instance of U به تقاضای
total demand U تقاضای کل
aggregate demand U تقاضای کل
at the request of U تقاضای
capability U قادر به انجام کاری بودن
acatamathesia U قادر بدرک سخن نبودن
thermoduric U قادر به استقامت در برابرحرارت زیاد
may U توانایی داشتن قادر بودن
complementary demand U تقاضای تکمیلی
composite demand U تقاضای مرکب
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
elastic demand U تقاضای با کشش
inelastic demand U تقاضای بی کشش
applications U تقاضای کار
application U تقاضای کار
demand for payment U تقاضای پرداخت
giving U تقاضای رای
joint demand U تقاضای مشترک
application for loan U تقاضای وام
gives U تقاضای رای
give U تقاضای رای
effective demand U تقاضای موثر
market demand U تقاضای بازار
request to send U تقاضای ارسال
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
final demand U تقاضای نهائی
excess demand U تقاضای بیش از حد
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
request substitution U تقاضای تعویض
at the instance of U بر حسب تقاضای
national demand U تقاضای ملی
complementary demand U تقاضای مکمل
re claim U تقاضای مجدد
maximum demand U تقاضای بیشینه
at my request U مطابق با تقاضای من
factor demand U تقاضای عوامل
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
facility U قادر به انجام کاری به سادگی بودن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
eurybathic U قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
taxes U تحمیل تقاضای سنگین
tax U تحمیل تقاضای سنگین
taxed U تحمیل تقاضای سنگین
apply for a divorce U تقاضای طلاق کردن
credit application U تقاضای گشایش اعتبار
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
elastic demand U تقاضای کشش دار
derived demand U تقاضای مشتق شده
downward sloping demand curve U منحنی تقاضای نزولی
soft market U بازار با تقاضای خوب
oyer U تقاضای استماع یا دادرسی
demands U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
law of downward sloping demand U قانون تقاضای نزولی
demand U تقاضای خرید کالا
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
marginal demand price U قیمت تقاضای نهائی
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
rpo U تقاضای مظنه قیمت
to request issuance U تقاضای صدور کردن
individual demand schedule U جدول تقاضای فردی
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
toa for a job or position U تقاضای شغل کردن
batch processing U سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
absolutism U حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
able to withstand contamination <adj.> U قادر به مقاومت در برابر آلودگی [بوم شناسی]
ectogenic U قادر بادامه زندگی درخارج از میزبان خود
interactive U برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
rts U Send To Request تقاضای ارسال
put the bite on someone <idiom> U از کسی تقاضای پول کردن
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
request time out U تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
To ask for political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
reclamation U تقاضای جبران خسارت کردن
To seek political asylum. U تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
demurring U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred U تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur U تقاضای درنگ یا مکث کردن
layer U برنامهای که تقاضای ارسال کند
demurrer U تقاضای تاخیر درصدور حکم
layers U برنامهای که تقاضای ارسال کند
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
demurs U تقاضای درنگ یا مکث کردن
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
graphics U چاپگری که قادر به چاپ تصاویر map-bit است
all weather fighter U هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
directors U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director U هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
programmers U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
aerospace vehicle U هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
macro U برنامه اسمبلر که قادر به کدگشایی دستورات ماکرو است
programmer U شخصی که قادر به طراحی و نوشتن برنامه کاری است
music chip U مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
blue bark U تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
speculative demand for money U تقاضای سفته بازی برای پول
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
to withdraw an application U صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
handle U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handles U نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
recorder U قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
recorders U قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
communicating word processor U پردازنده کلمه یا ایستگاه کاری که قادر به ارسال و دریافت داده است
edp U پردازشگر کلمه که قادر به انجام توابع پردازش داده مشخص است
hypermedia U متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
landplane U هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
ARQ U که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Recent search history Forum search
2New Format
2Some of my translations are missing !
1incentive
1To be capable of quoting
1مقدار دهدهی بزرکترین عدد اعشاری چیست
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1How to work out when you totally don't want to?
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com